سکرات مرگ و غمرات موت
به نام خدا
سکرات مرگ و غمرات موت
اسم دیگر احتضار سکرات موت و غمرات موت است که سکرات جمع سکرت است, یعنی آن حالت گیجی و سردر گمی شبیه مستی ,قرآن می فرماید:
سوره ق آیه 16 و سرانجام,سکرات و بیخودی در آستانه مرگ,بحق فرا می رسد و به انسان گفته می شود این همان چیزی است که تو از آن می گریختی! غمرات هم به معنای شدائد و سختی هاست. سوره انعام آیه 93 اگر ببینی هنگامی که این ظالمان در شداید مرگ فرو رفته اند.این اسامی و عنوان ها هر یک حالتی از آن زمان باز گو می گند,از یک طرف دیگر ترس و وحشت زیاد از موجودات عجیب و غریب که دارد می بیند و نیز ترس از علاعمی که ناشناخته است و دارند او را به آن سمت می برند و از طرف سوم خود فشار جدا شدن روح از بدن است.همه ای ها آنچنان انسان را به حالت گیجی و سردر گمی فرو می برد که که قرآن آن را سکرت الموت نامیده است.ما در یک دندان درد شدید گاه گیج می شویم و خیلی چیز ها یادمان می رود حالا این کجا و هنگام قبض روح کجا ؟؟
توصیف سکرات موت در کلام امیر المومنین خطبه 19 نهج البلاغه سکرات موت را این گونه توصیف می کند :
آنچه بر انسان در لحظه مرگ می گذرد قابل توصیف نیست .از طرفی سکرات مرگ و سختی جان دادن و از طرف دیگر غم و اندوه فرصت هایی که از دست داده اند تمام وجودشان را می گیرد.در آن لحظات سخت اعضای بدن سست می گردد و رنگش تغییر می کند.به لحظه لحظه زیاد شدن آثار مرگ زبان از کار می افتد و قدرت سخن گفتن سلب می گردد ولی همچنان در بین اعضای خانواده خود آن با چشم نگاه می کند و با گوش هایش می شنود. عقلش نیز سالم و فکرش باقی است.فکر می کند عمرش را در چه راهی تباه کرده و روزگارش را در چه چیز هایی به پایان رسانده.به یاد اموالی می افتد که با خون دل آن ها را جمع کرده و کاری به حلال و حرام آن نداشته{پایان صفحه1
و حال باید برود جواب گوی آن ها باشد.لذت و استفاده اش برای دیگران و حساب پس دادن و بدبختی اش برای او مانده.
مرگ همچنان برای اعضای بدنش چیره می گردد تا آنجا که گوش هایش هم مثل زبانش از کار بیفتد و فقط به خانواده اش نگاه می کند و حرکات زبانشان را می بیند ولی دیگر صدایی نمی شنود .پس از مدتی چشم او نیز از کار می افتد و روح از بدنش خارج می شود و مانند مرداری در بین اعضای خانواده اش می افتد به طوری که از نشستن نزد او وحشت می کنند و از نزدیک شدن به او دوری می نمایند در این حال دیگر نه دیگر گریه کننده ای او را یاری می کند و نه کسی جوابش را می دهد. سپس او را برداشته به سوی آخرین منزل گاهش یعنی قبر می برند و او را در آنجا تنها می گذارند و به دست عملش می سپارند و از دیدارش برای همیشه چشم می پوشند.البته از قرائت کلام حضرت بر می آید که این نوع جان دادن مربوط به کسی است که حلال و حرام را در زندگی رعایت نکرده و عمرش را تباه نموده وگرنه برای مومنانی که اهل مراقبت و مراعات شئون دینی و الهی بوده اند صحنه زیبا است .
قبض روح مومن
امام سجاد ع در روایت قدسی می فرماید :
خداوند می فرماید پس وقتی که عجل حتمی بنده مومن من فرا می رسد من دو گل از بهشت به سوی او می فرستم که نام یکی از آن ها مسخیه نسبت به مالش بی علاقه می شود و با بوییدن گل منسیه دنیا را از یاد می برد بعد من روح او را قبض می کنم.اهل ایمان چنان با بوی عطر این نسیم های بهشتی سرمست می شوند که دیگر علاقه ای به ماندن در دنیا را ندارند و به شوق عطر دل انگیزی که از حرم الهی به مشامشان رسیده است به راحتی جان می دهند.
به امام صادق ع گفتند مرگ را برای ما توصیف کنید،حضرت فرمود:{پایان صفحه2
مرگ برای مومن همانند بهترین بوییدنی هاست که ببوید و در اثر استشمام بوی خوش عطسه ای بزند و تمام ناراحتی ها و رنج ها یک جا از او قطع می شود.
قرآن هم قبض روح مومن را اینگونه توصیف کرده است(سوره نحل آیه 32)
الذین تقو فا انهم .. ملائکه و فرشتگانی که مامور گرفتن جان مومن هستند به آن ها می گویند :سلام بر شما به خاطر اعمال خوبی که داشتید داخل بهشت شوید .
انواع جان دادن 4 دسته اند بنابر اعمال:
1- خوبانی که راحت جان می دهند،این نوع جان دادن مربوط به مومنانی است که زندگی خود را بر مدار حق و اطاعت از سیره اهل بیت سپری کرده اند که در آیه به این دسته اشاره شده.
2- خوبانی که سخت جان می دهند،انسان های مومنی که هنور گناهان و خطا هایی به گردنشان است و نیاز است پاک شوند،چه بسا به سختی جان کندن تصویه گردد و همین سختی کفراره گناهانشان می شود.
3- بدانی که راحت جان می دهند،برخی از کفار و اشقیا ممکن است آسان جان بدهند چه بسا همین امر موجب حیرت اطرافیان می گردد که چطور با این بدی ها اینقدر راحت جان داد؟؟ ولی باید توجه داشت که خداوند پاداش عمل کسی را ضایع نمی کند و از طرف دیگر قسم یاد کرده که پس از مرگ به کافر احسان نکند،پاداش خوبی کافر در همین دنیا داده می شود و اگر حسناتی از او بی پاداش مانده است همین آسان جان دادن به هنگام مرگ می تواند باشد. امام کاظم ع :خداوند کافران را از حسناتشان تصویه می نماید و آخرین لذت است که به آنان می رسد که آخرین پاداش نیکی است که به نفع آنان است بنابر این راحت مردن کافران به خاطر تصویه حساب خداوند مهربان است.{پایان صفحه 3}
4- بدانی که سخت جان می دهند،سختی جان دادن اولین سیلی ماموران الهی است برای شروع زندگی عذاب آور.مرحوم آیت الله اراکی خاطره ای از منبر محدث قمی نقل کرد که از ایشان شنیده اند،می فرمود زمانی وارد قبرستان وادی السلام درنجف شدم ناگهان صدای نعره های دل خراش را شنیدم هر چه نزدیک تر می شدم نعره ها شدید تر می شد مثل شتری که او را داغ می کنند و بر زخمش داغ می گذارند اما متوجه شدم دیگران خیلی عادی حرکت می کنند و نمی شنوند،از یک نفر سوال کردم،شما صدایی نمی شنوید؟؟ گفت خیر!فهمیدم فقط من می شنوم .وقتی نزدیک جنازه ای شدم که داشتند او را دفن می کردند دیدم فریاد از اوست که گویی قبرستان را به لرزه در آورده!!چه ظالمی بود که عذاب او اینقدر زود شروع شده بود.بله از بعضی ها اینگونه استقبال می کنند.
عوامل آسان جان دادن
در روایات بسیاری به عوامل مختلفی اشاره شده که مردن را آسان می کند یا وسوسه های شیطان را دفع می کند.چند امور باعث می شود که انسان راحت و با سلامت از این دنیا به عالم برزخ منتقل گردد:
1- ایمان و اعتقاد سالم،بدون شک اولین شرط برای سلامتی و راحتی هنگام مرگ این است که آخرت و دین را قبول داشته باشیم.اتصال با خداوند برقرار باشد و با خدا قهر نباشد و تا وقتی او را به سوی خدا می برند سختی نکشد و بداند به سوی دوستش می رود. ملاقات حضرت ابراهیم ع با عزرائیل در روایتی آمده که حضرت عزرائیل بر ابراهیم خلیل الله ظاهر شد،حضرت ابراهیم ابراهیم وقتی عزرائیل را دید حس کرد که دیگر آخر کار است پرسید یا ملک الملک آیا آمده ای دعوت کنی به اختیار خودم بیایم یا دیگر کار تمام است و اختیاری نیست.گفت نه اختیار داری حضرت ابراهیم فرمود:آیا دیده ای دوستی جان دوستش را بگیرد.عزرائیل ماند که چه کند و چه بگوید،خداوند متعال فرمود:به ابراهیم بگو آیا دوستی را دیده ای که از ملاقات دوستش ناراحت باشد؟؟{پایان صفحه 4}قطعا دوست مشتاق دیدن دوست است بنابر این
هر چه قدر ایمان محکم باشد مرگ برای انسان راحت تر است.خداوند در قرآن سوره ابراهیم آیه 27 می فرماید کسانی که ایمان آوردند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان هم در این جهان و هم در جهان دیگر استوار می دارد.
مهربان تر از پدر و مادر
در روایات متعدد آمده حضرت عزرائیل به مومن می گوید من از پدر و مادر به تو مهربان ترام یا در روایاتی آمده ملک الموت هنگام مرگ به مومن شهادتین را تلقین می کند،ملائکه به او خوش آمد می گویند یا برای مومن دست گل معطر با نسیم رحمت به نام های مسخیه و منسیه می فرستد.
سلمان در بازار آهنگران
امام صادق ع فرمود روزی سلمان در کوفه از بازار آهنگران می گذشت،دید جوانی غش کرده و مردم دور او جمع شده اند،وقتی سلمان را دیدند گفتند:اگر برای او دعایی بخوانی انشاء الله بلند می شود،سلمان به بالین او آمد جوان چشمش را باز کرد و به سلمان نگاه کرد و گفت:این مردم که می گویند من مریض و غشی هستم اینطور نیست بلکه هنگامی که گذرم به این بازار افتاد دیدم چگونه با چکش های آهنین بر روی آهن های گداخته می زنند،به یاد این آیه افتادم، سوره حج آیه 21 می فرماید:
ولهم مقامحو من حدید «نگهبانان جهنم با گرز های آهنین اهل جهنم را می زنند»،دیگر نفهمیدم و افتادم.
حضرت سلمان فهمید این جوان با معرفت است،با او دوست شد،پس از مدتی جوان مریض شد و به حال احتضار افتاد. سلمان نزد او آمد بالای سرش نشست گفت:ای ملک الموت با برادرم مدارا کن.حضرت عزرائیل فرمود:ای ابا ابدالله من با هر مومنی دوست هستم و با او مدارا می کنم.شرط اول آن ایمان و اعتقاد سالم است.
وقتی پیامبر اکرم خبر شهادت امیر المومنین را به ایشان داد اولین سوالی که حضرت کرد این بود{پایان صفحه 5}
آیا در آن هنگام دینم در سلامت است؟؟
ایمان پایدار و ایمان عاریه ای
روایات ایمان را دو نوع معرفی کردن 1- ایمان ثابت و پابرجا که با حوادث از بین نمی رود و 2- ایمان عاریه ای که انسان زود دینش را از دست می دهد،با یک وز وز پشه و مگسی که مانع خوابش می شود بعضی ها کفرشان در می آید و کفر هم می گویند.با اندکی فشار و سختی ،مریضی، بالا و پایین شدن وضع مالی و کم و زیاد شدن حقوقی،یک سوال شبه ای چه بسا برخی کلمات کفر آلود می گویند و یا خدا را متهم به ظلم می کنند.نعوذا با الله!!
باید ایمان و اعتقادمان را محکم کنیم راهش هم صرفا کلاس های عقاید و مطالعات عقیدتی نیست.این خوب است ولی فقط عقل را قانع می کند علاوه بر عقل دل هم باید فانع شود تا ایمان قلبی پیدا شود.
باور و ایمان قلبی راهش عمل است،بندگی است.
«سوره حجر آیه 99»می فرماید:پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی.
هر عملی را که بر طبق رضایت خداوند و دستورات دینی انجام دهیم،مانند چکشی که روی میخ می خورد و آن را فرو می برد،بر ایمان و اعتقادمان می خورد و آن را در درون قلبمان ثبت می کند.
بر عکس با هر معصیتی بند های اعتقادی پاره می شود.آن وقت چه بسا کسی اطلاعات دینی و معلومات دینی هم دارد،ولی درونش پوک است و باور ندارد،مثل شیطان که علم به خدا و قیامت دارد.لذا از خداوند از خداوند در خواست طول عمر تا قیامت را کرد،ولی قیامت را باور ندارد.خوشا به حال کسی که ایمانش را تا آخر عمر محافظت کرده،آن وقت دیگر از آن به بعد ایمانش او را از خطرات سکرات،شدائد موت،وسوسه شیطان محافظت می کند و راحت و سلامت عبور می کند.
از مرحوم آیت الله کوهستانی که از اولیاء الهی بودند نقد شده که آخر عمرشان دیگر حال حرف زدن نداشتند از او پرسیدند {پایان صفحه 6}
آقا جان ذکرتان را می گویید؟ فرمود خدا لعنت کند شیطان را هر وقت می خواهم ذکر بگویم سرفه ام می گیرد اما من مشت به دهانش می زنم و هر طوری که شده ذکر می گویم.معروف است مرحوم علامه طباطبایی هم در آخر عمرشان دچار فراموشی شده بودند ولی نزدیکانشان می گویند ایشان لب هایشان تکان می خورد وقتی پرسیدیم با چه کسی حرف می زدید فرمودند با حضرت حق.
ایمان و اعتقاد سالم
ولایت اهل بیت به ویژه حضرت امیر شرط دوم برای سلامت و راحت جان دادن محبت و ولایت اهل بیت است که در واقع نشانه ایمان ناب و کامل است.امام باقر ع فرمود ولایت ما همان ولایت خداوند است که خداوند هیچ پیامبری را جزء به آن مبعوث نکرد.ولایت اهل بیت در حقیقت ولایت حق و شانی از شئون توحید است.لذا در روایات ما توحید را تا علی ولی الله دانسته اند.هم از امام سجاد و هم از امام رضا روایت شده که پس از دو جمله شهادتین فرمودند:توحید تا اینجاست به هر حال لطف اهل بیت همواره و در همه جا به دوستانشان می رسد،چه در دنیا،چه در هنگام مرگ،چه در عالم برزخ و چه در قیامت.در هیچ عالمی نیست که ما بی نیاز از آن ها شویم و آن ها هم دستشان بسته و کوتاه باشد.به تعبیری زیارت جامعه کبیره رحمت موصله است .رحمتی که قطع نمی شود.
(دستگیری اهل بیت در برزخ ) اگر در برخی روایات آمده شفاعت ما در برزخ نیست ودر قیامت است،به این معناست که شفاعت اصلی اهل بیت در برزخ نیست ودر مراحل بسیار سخت وهولناک قیامت بروز می کند .نه این که اصلا شفاعتی در برزخ نیست .لذا در زیارت عاشورا می خوانیم اللهم ارزقنی شفاعت الحسین یوم الورود ..خداوندا روزی که بر تو وارد میشوم شفاعت حسین نصیبم کن .ویا به این معناست که دستگیری اهل بیت در برزخ را اصلا شفاعت نمی گویند،بلکه کرامت و عنایت می گویند .همان طور که در دنیا دستگیری های متعددی دارند .مثل حضرت ولی عصر که الان کمک ودستگیری های بنهان و آشکار دارند . ( بایان صفحه 7 )
شخصی مدتی به حضرت متوسل شد وحاجت نگرفت گله میکرد که آقا به فکر ما نیستی در حالی که حضرت را دیده بود حضرت به او فرمود : فلانی آیا در بچگی فلان خطر از تو رد نشد .؟؟ آیا در فلان جا فلان کار را نکردیم ؟وووو
آن شخص شرمنده شد گفت آقا دیگر نفر مایید خیلی شرمنده شدم .این ها را شفاعت نمی گویند کرامت می گویند . لطف و عنایت می گو یند چه بسا در برزخ این گونه با شد .
((کیمیای ولا یت امیر المو منین ع)) ولایت و محبت ائمه همه ائمه شرط است .بخصوص داشتن محبت و ولایت امیر مومنین کیمیاست .حضرت علی ع میزان حق و باطل است مرز و ملاک ایمان و کفر است .چنان که امام صادق فرمودند:محبت علی ایمان است و بغض اش کفر است هر کس علی را دوست بدارد خداوند شدت و سختی جان دادن را بر او آسان است.یکی دیگر از اموری که باعث سکرات موت می شود(صله رحم و نیکی به والدین است).
چون جلوه ای از رحمت خداوند در آن ها ظهور کرده است.خداوند این محبت ها را در بین جمعی از انسان ها به نام ارحام ساخته است.کسی که قطع رحم می کند در واقع رحمت خدا را از خود قطع می کند.هر کس دوست دارد خداوند سکرات مرگ را بر او آسان کند نسبت به خویشان پیوند و نسبت به پدر و مادر احسان و نیکی باید داشته باشد.مرحوم محدث قمی در کتاب منازل الاخرت از حضرت رسول ص آورده در هنگام وفات جوانی نزد او حاضر شد و گفت بگو لا اله الا الله،جوان زبانش بسته شد وقتی از مادرش جویا شدند مادر گفت شش سال است که با او سخن نگفته ام،حضرت فرمود اینک از او راضی بشو،آن زن گفت خداوند به رضایت شما از او راضی باشد در این موقع زبان جوان باز شد و حضرت به او فرمود بگو لا اله الا الله.یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر و اعف عنی الکثیر انک انت اغفور الرحیم . ای خدایی که عمل کم و اندک را می پذیری و از گناهان بسیار می گذری،عمل اندک مرا بپذیر و از گناهان بزرگ و بسیار من در گذر که همانا تو آمرزنده مهربانی.جوان آن کلمات را گفت و در همین حال از دنیا رفت.
- ۹۳/۱۰/۱۳
احسنت بسیار عالی